حـس نـویـس . . .

گروه عمومی · 29 کاربر · 1962 پست
ᴍᴀʜɪ
ᴍᴀʜɪ
[+ رفیق !؟
_ جانم... !
+ تا کی هستی !؟
_ تا هر وقت بهت نیاز داشته باشم....
+ حله...(:]

ᴍᴀʜɪ
ᴍᴀʜɪ
لعنت به من چه ساده دل سپردم . . .
لعنت به من اگر واسش میمردم . . .
دست منو گرفت و بعــد ولم کرد . . .
لعنت به اون کسی که عاشقم کرد . . .{-72-}

ᴍᴀʜɪ
ᴍᴀʜɪ
خواب نمی‌بَرد مرا،کرده دلم بهانه‌ات
هر طرفی نَظر کنم،مانده به جا نشانه‌ات:خسته

ᴍᴀʜɪ
ᴍᴀʜɪ
تا درودی دیگر بدرود : )

ᴍᴀʜɪ
ᴍᴀʜɪ
من یک قلب قدیمی‌ام
از آن‌هایی‌که سخت عاشق می‌شوند

از آن ساختمان‌های عجیبی‌که
هرچه بیشتر می‌لرزند، محکم‌تـر می‌شوند

و یک‌روز می‌بینی به‌سختی می‌خندم
به‌سختی گریه می‌کنم
و این، ابتدای سنگ‌شدن است (:

ᴍᴀʜɪ
ᴍᴀʜɪ
نه کسی را می خواهم که عاشقم باشد ،
نه نیازی به توجه و محبتِ کسی دارم ...
این روزها ؛
فقط خلوتی دنج و بدونِ واسطه می خواهم ،
به دور از نگاه ها ،
به دور از قضاوت ها ،
به دور از تمامِ بی انصافی ها ...
جایی که نه صدایی باشد برایِ شنیدن ،
نه حرفی برایِ گفتن ،
و نه اشکی برایِ ریختن ...
جایی که کمی نفس بکشم ،
کمی فکر کنم ،
کمی آرام بگیرم ... !



ᴍᴀʜɪ
ᴍᴀʜɪ
:خسته

ᴍᴀʜɪ
ᴍᴀʜɪ
و خدایم کافیست . . .:فکر

ᴍᴀʜɪ
ᴍᴀʜɪ
-بر هر کسی که می‌نگرم
در شکایت است
در حیرتم که گردش گردون
به کام کیست..!؟



ᴍᴀʜɪ
ᴍᴀʜɪ
-شب؛
که خوابم نمی‌برد تا صبح
صبح،
سردرد لعنتی دارم…

همه از پشت خنجرم زده‌اند
دوستانی خجالتی دارم...!! -_-



ᴍᴀʜɪ
ᴍᴀʜɪ
[‏بدترین قسمت خاطرات اونجایی که به خودت میگی :چقد احمق بودم : )]

ᴍᴀʜɪ
ᴍᴀʜɪ
آدمهای صبور یکباره ترکتان می‌کنند
آن هم وقتی که سخت مشغول
اولويت های غير از آنها هستيد!
با یک لبخند سرد
برای همیشه می‌روند و
جای خالیشان برای همیشه
یخ می‌بندد
آدم هایی که صبور هستند
شاید بودنشان خیلی معلوم نشود
اما نبودنشان زجر آور است...!

ᴍᴀʜɪ
ᴍᴀʜɪ
احساست را نفس مےڪشم
نگاهت را مےخوانم
قلبت را می نوازم
سڪوتت را مےشنوم
من تو را عاشقانہ دوست دارم
خاص ترین مخاطب قلبم ❤^_^





ᴍᴀʜɪ
ᴍᴀʜɪ
مدتی ست دستُ و پا چُلُفتی شده ام
حواسم پرت است
با خودکارِ بدون جوهر شعر مینویسم
و در قفسه کتاب هایم
یک جفت کبوتر آب و واژه میخورند

همین دیروز باران که می بارید
با کفش های لنگه به لنگه
در خیابان پرواز میکردم
و جای کرایه به راننده تاکسی
آدرس محله ای در اردیبهشت را دادم
خلاصه مدتی ست هر کاری میکنم
میگویند: عاشقی: )

ᴍᴀʜɪ
ᴍᴀʜɪ
گاهی دلم هیچ چیز نمیخواهد
جز گپ ریز ریز با مادرم
هی من حرف بزنم
هی او چای تازه دم بریزد،
هی چای ام سرد بشود هی دلم گرم.

آنجا که چای ات سرد میشود
و دلت گرم خانه مادر است:فکر

صفحات: 11 12 13 14 15

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو