درناکترین خدافظی ها آنهایی هستند که هرگز نه گفته شده اند ونه توضیح داده شدند ... خداحافظ همگی حلال کنین ..

مشخصات

موارد دیگر
Zahra
150 پست
زن

دنبال‌کنندگان

(22 کاربر)

بازدیدکننده

برچسب ‌های کاربردی

normal_avazakk (20).jpg 1580731969923DdHGiNkL1sZXTaMCuOpqfcVoenm20jxU.jpg دلی.PNG یا رقیه (2).PNG
Zahra
Zahra
أَلسَّلٰامُ عَلَیکَ یٰا عَلی اِبنِ موسَی أَلرّضٰآ أَلمُرتَضٰی به مناسبت میلاد باسعادت اقا امام رضا (ع)
فردا 99/4/13 راس ساعت 8:08شب انشاالله دعای توسل برگزار میشه.
امیدوارم همه دوستان شرکت کنن. التماس دعا:گل

Zahra
Zahra
:چادر

Zahra
Zahra
:دعا التماس دعا از همگی:گل

Zahra
Zahra
دلم لک زده......
حرم.....نیمه های شب.....روبه روی ایوان طلا.....
روی فرش های دوست داشتنی صحن....خیره به گنبد طلا......
نسیم خنک....
واشک.....اشک......اشک.....
ویک آرزو........

Zahra
Zahra
که با من سر بدين حاجت در آري
چو حاجتمندم اين حاجت برآري
جوابش داد مرد آهنين چنگ
که بردارم ز راه خسرو اين سنگ
به شرط آنکه خدمت کرده باشم
چنين شرطي به جاي آورده باشم
دل خسرو رضاي من بجويد
به ترک شکر شيرين بگويد
چنان در خشم شد خسرو ز فرهاد
که حلقش خواست آزردن به پولاد
دگر ره گفت ازين شرطم چه باکست
که سنگ است آنچه فرمودم نه خاکست
اگر خاکست چون شايد بريدن
و گر برد کجا شايد کشيدن
به گرمي گفت کاري شرط کردم
و گر زين شرط برگردم نه مردم
ميان دربند و زور دست بگشاي
برون شو دست برد خويش بنماي
چو بشنيد اين سخن فرهاد بي دل
نشان کوه جست از شاه عادل
به کوهي کرد خسرو رهنمونش
که خواند هر کس اکنون بي ستونش
به حکم آنکه سنگي بود خارا
به سختي روي آن سنگ آشکارا
ز دعوي گاه خسرو با دلي خوش
روان شد کوهکن چون کوه آتش
بر آن کوه کمرکش رفت چون باد
کمر دربست و زخم تيشه بگشاد
نخست آزرم آن کرسي نگهداشت
بر او تمثال هاي نغز بنگاشت
به تيشه صورت شيرين بر آن سنگ
چنان بر زد که ماني نقش ارژنگ
پس آنگه از سنان تيشه تيز
گزارش کرد شکل شاه و شبديز
بر آن صورت شنيدي کز جواني
جوانمردي چه کرد از مهرباني

Zahra
Zahra
@wolflower مناظره خسرو با فرهاد
نخستين بار گفتش کز کجائي
بگفت از دار ملک آشنائي
بگفت آنجا به صنعت در چه کوشند
بگفت انده خرند و جان فروشند
بگفتا جان فروشي در ادب نيست
بگفت از عشقبازان اين عجب نيست
بگفت از دل شدي عاشق بدينسان؟
بگفت از دل تو مي گوئي من از جان
بگفتا عشق شيرين بر تو چونست
بگفت از جان شيرينم فزونست
بگفتا هر شبش بيني چو مهتاب
بگفت آري چو خواب آيد کجا خواب
بگفتا دل ز مهرش کي کني پاک
بگفت آنگه که باشم خفته در خاک
بگفتا گر خرامي در سرايش
بگفت اندازم اين سر زير پايش
بگفتا گر کند چشم تو را ريش
بگفت اين چشم ديگر دارمش پيش
بگفتا گر کسيش آرد فرا چنگ
بگفت آهن خورد ور خود بود سنگ
بگفتا گر نيابي سوي او راه
بگفت از دور شايد ديد در ماه
بگفتا دوري از مه نيست در خور
بگفت آشفته از مه دور بهتر
بگفتا گر بخواهد هر چه داري
بگفت اين از خدا خواهم به زاري
بگفتا گر به سر يابيش خوشنود
بگفت از گردن اين وام افکنم زود
بگفتا دوستيش از طبع بگذار
بگفت از دوستان نايد چنين کار
بگفت آسوده شو که اين کار خامست
بگفت آسودگي بر من حرام است
بگفتا رو صبوري کن درين درد
بگفت از جان صبوري چون توان کرد
بگفت از صبر کردن

Zahra
Zahra
اقاجان این روزا مارو هم دعا کن:زهرا

Zahra
Zahra
اللَّهُمَّ إِنَّ مَغْفِرَتَكَ أَرْجَى مِنْ عَمَلِي وَ إِنَّ رَحْمَتَكَ أَوْسَعُ مِنْ ذَنْبِي‏

خدايا البته به آمرزش تو بيشتر اميدوارم تا به عمل خود و البته رحمت تو وسيعتر از گناه من است

اللَّهُمَّ إِنْ كَانَ ذَنْبِي عِنْدَكَ عَظِيماً فَعَفْوُكَ أَعْظَمُ مِنْ ذَنْبِي‏

خدايا اگر چه گناه من نزد تو بزرگ است اما عفو و بخشش تو بزرگتر از گناه من است

اللَّهُمَّ إِنْ لَمْ أَكُنْ أَهْلاً أَنْ أَبْلُغَ رَحْمَتَكَ فَرَحْمَتُكَ أَهْلٌ أَنْ تَبْلُغَنِي وَ تَسَعَنِي‏

خدايا اگر من لايق آن نيستم كه رحمتت به من برسد رحمت و لطف تو لايق است كه به من رسا باشد و مرا فراگيرد

لِأَنَّهَا وَسِعَتْ كُلَّ شَيْ‏ءٍ بِرَحْمَتِكَ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ‏

زيرا همه چيز عالم را رحمتت فرا گرفته اى خداى ارحم الراحمين.

Zahra
Zahra
@BInam
ای جان و ای دو دیده بینا چگونه‌ای

/وی رشک ماه و گنبد مینا چگونه‌ای

ای ما و صد چو ما ز پی تو خراب و مست

/ما بی‌تو خسته‌ایم تو بی‌ما چگونه‌ای

Zahra
Zahra
اگر عاشقانه هوادار یاری ، اگر مخلصانه گرفتار یاری…اگر آبرو می گذاری به پایش ، یقینا یقینا خریدار یاری.بگو چند جمعه گذشتی ز خوابت؟چه اندازه در نُدبه ها زاریاری؟ به شانه کشیدی غم سینه اش را!!!و یا چون بقیه تو سر بار یاری ؟ اگر یک نفر را به او وصل کردیبرای سپاهش تو سردار یاری ، به گریه شبی را سحر کردی یا نه؟چه مقدار بی تاب و بیمار یاری ؟؟ دل آشفته بودن دلیل کمی نیست!اگر بی قراری بدان یار یاری

Zahra
Zahra
تو خورشیدی وذره پرور ترینی فدای سجایای زهرایی تو

Zahra
Zahra
ندیدم شهی در دل آرایی تو ، به قربان اخلاق مولایی تو

تو خورشیدی و ذره پرور ترینی ، فدای سجایای زهرایی تو

نداری به کویت ز من بی نواتر ، ندیدم کریمی به طاهایی تو

نداری گدایی به رسوایی من ، ندیدم نگاری به زیبایی تو

نداری مریضی به بد حالی من ، ندیدم دمی چون مسیحایی تو

نداری غلامی به تنهایی من ، ندیدم غریبی به تنهایی تو

نداری اسیری به شیدایی من ، ندیدم کسی را به آقایی تو

امید غریبان تنها کجایی؟ ، چراغ سر قبر زهرا کجایی؟


تجلی طه ، گل اشک مولا ، دل آشفته ی داغ آن کوچه ی غم

گرفتار گودال خونین ، گرفتار غم های زینب ، سیه پوش قاسم

عزادار اکبر گل باغ لیلا ، پریشان دست علم گیر سقا

نفس های سجاد ، نواهای باقر ، دعاهای صادق

کس بی کسی های شب های کاظم ، حبیب رضا و انیس غریب جواد الائمه

تمنای هادی ، عزیز دل عسکری ، پس نگارا بفرما کجایی؟

دلم جز هوایت هوایی ندارد ، لبم غیر نامت نوایی ندارد

وضو و اذان و نماز و قنوتم ، بدون ولایت بهایی ندارد

دلی که نشد خانه ی یاس نرگس ، خراب است و ویران صفایی ندارد

بیا تا جوانم بده رخ نشانم ، که این زندگانی وفایی ندارد

Zahra
Zahra
...

Zahra
Zahra
.....

Zahra
Zahra
:....

صفحات: 5 6 7 8 9

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو