LOEY♡
راحت بخواب اي شهر! آن ديوانه مرده است
در پـــيلـــه ابــريشمـش پــروانــه مرده است
در تُــنــگ، ديـگــر شـور دريا غوطهور نيست
آن ماهــي دلتنگ، خوشبخـتانه مرده است
يــــك عـــمــر زيـــر پــا لگـــد كــــردنــــد او را
اكنون كه مــيگيرند روي شانه، مرده است
گـــنجشـكها! از شـــانـــههـــايــم بــرنخيـزيد
روزي درختـــي زيــــر ايــن ويرانه مرده است
ديـگــــر نخـــواهد شد كســـي مهمان آتش
آن شــمع را خاموش كن! پروانه مرده است
LOEY♡
تــا بپـیـــونـدد به دریـا کـــــوه را تنـــها گــــذاشت
رود رفــت امـــا مســیر رفـتنــش را جـــا گذاشت
هیچ وصلی بی جدایی نیست، این را گفت رود
دیده گلگون کـــرد و ســر بر دامـن صحرا گذاشت
هــر کــه ویران کـــرد ویران شد در این آتش سرا
هیـــزم اول پـایـــه ی ســــوزاندن خـــود را نهــاد
اعتبـار ســـر بلنــدی در فـــروتـــن بــودن اســـت
چشــمه شد فواره وقتی بر سر خود پا گذاشت
مــــوج راز ســــر به مهری را به دنیا گفت و رفت
با صــدف هایی که بین ســـاحل و دریا گذاشت
LOEY♡
از چهره ى تو
چیز زیادى یادم نیست
جز این که
اقیانوس آرامى
ریخته بود بین چشمهات
و روى طراوت لب هات
زمزمه ى تردى بود
که گنگم مى کرد
و نمى گذاشت
از چهره ى تو چیز زیادى
یادم باشد
ها باو ..یکی افسردگیش بگیرع بخندیم... وع ...
از ان لحظه...بنده افسردگی خاد بعد زایمان گرفتم
این*
والا خو