نسیم
دل نبستم به جهانی
که همه وسوسه است
از همه ارث جهان
یک تو برایم کافیست
نسیم
در بعضی طوفانهای زندگی، کم کم یاد میگیری که:
نباید توقعی داشته باشی مگر از خودت.
متوجه میشوی, بعضی را هرچند نزدیک، اما نباید باور کرد،
متوجه میشوی روی بعضی هر چند صمیمی، اما نباید حساب کرد،
میفهمی بعضی را هر چند آشنا، اما نمیتوان شناخت،
و این اصلاً تلخ نیست، شکست نیست،
آگاه شدن نام دارد.ممکن است در حین آگاه شدن درد بکشی، این آگاهی دردناک است…
اما تلخ هرگز!!!
نسیم
و چه احساس نجیبی ست که با دیدن تو طلب عشق زِ بیگانه ندارم هرگز
نسیم
هزار جور اشتباه می کنیم
و هر بار خودمان را با
"دفعه اول بود "
"دیگر تکرارش نمی کنم"
توجیه می کنیم …
اما گاهی
لابه لای همین دفعه اولی ها
قلبی ، غروری ،حرمتی
چنان می شکند که تا آخر عمر
ترمیم شدنی نیست!
گاهی برای نابودی یک نفر
یک بار اشتباهمان کافیست …!
نسیم
هیـــچ وقت
دیوانه وار؛
عاشق کسی نباش
سعی کن؛
صادقانه دوست
داشته باشی
تا اگر؛
نامردانه رهایت کرد؛
تو نا عادلانه ویران نشوی!!!!
پ ن :
هیچ وقت فراموش نمی کنم که چقدر
گذاشتند احساس تنهایی کنم
وقتی که می دانستند
فقط آن ها را دارم....
نسیم
هیچ وقت برای برگشتن کسی دعا نکن!
شاید وقتی برگشت
همونی نباشه که رفته بود...
کسی که رفت فاتحشو بخون..ِ
حتی اکر برگشت بی تفاوت از کنارش رد شو...
بیاد بیار روزی که اشکاتو دید و...
بودن تو نادیده گرفت ...
وتو فقط یه بازیچه بودی ...
که بودنتم به بازی گرفت...
بزار غرورش شکسته شه....
بزار زمین بخور ..
بزار بفهمه که چوب خدا صدا نداره...
نسیم
هر آدمی بالاخره یه جا دست میکشه از توضیح دادن، از ثابت کردن خودش ،از تلاش برای نگه داشتن دیگران، هر آدمی آخرش یک روز عمیقا خسته میشه
خسته که بشی، فقط دیگه بیخیال میشی.
نسیم
زدم به سیم اخروگفتم ولش کن بیخیال این واسه من یارنمیشه بیخیال این عشق محال
نسیم
باز خواهی گشت
همانگونه که در خواب دیده بودی!
در میزنی...
و من
من اما دیگر پشت ِ هیچ دری
منتظر هیچ کس نیستم...
نسیم
گاهی از دوستت، رفیقت، همسایهات سراغی بگیر که شاید امروز سختترین روز زندگیاش را پشت سرگذاشته و از شادیهای جهان دور مانده...
از او سراغی بگیر، وقتی لبخندهای روزهای خوبش را بهخاطر آوردی و از کلافگی اینروزهای او خبر نداشتی،
وقتی اقتدار همیشهی او را تحسین کردی و ترکهای عمیق روحش را ندیدی...
از او سراغی بگیر که گاهی یک احوالپرسی ساده، طنابی میشود برای نجات یک انسان، انسانی که شاید مدتهاست بیصدا در عمق دریای طوفانی زندگیاش غرق شده...
از او سراغی بگیر که گاهی آدمها برای نمردن، فقط یک بهانهی ساده کم دارند، چیزی شبیه به اهمیت داشتن برای کسی،
چیزی شبیه به "دلم برایت تنگ شدهبود"
چیزی شبیه به "خوبی؟"
چیزی شبیه به عشق..
نسیم
حالا... هم من، هم تو... !!!
هر دو خوب می دانیم،
این راه
نه پایانی دارد ...
نه وصالی
اما هنوزدوش به دوش می رانیم...
قانون خطهای موازی یادت هست ؟
دو خط موازی هیچ گاه به هم نمی رسند!!!
وسکوت می کنیم !
هم من
هم تو...
اصلا بیا یک خط زیرقانون خط های موازی بنویسیم :
دوخط موازی هیچ گاه به هم نمی رسند،اما این دلیل نمی شودکه همدیگر را دوست نداشته باشند...!!!
دو خط موازی هم میتوانند عاشق باشند...
نسیم
اومد که فریاد بزنه
اما دیگه نایی نداشت
خواست بمونه پیشش ولی
تو قلب اون جایی نداشت
نسیم
برو برو که مثل تو
زیاده توو دنیا واسم
برو برو ولی بدون
که تا ابد جایی نداری تو دلم
زدم به سیم آخر و
گفتم ولش کن بی خیال
اون واسه من یار نمیشه
بی خیال این عشق محال
گفتم توی مرام ما منت کشی
نیست با مرام
می خواد بره خوب به درک
همینی که هست ختم کلام
نسیم
نه این که حرفی نباشد، هست …
خیلی هم هست
اما دلشکسته ها می دانند
غم به استخوان که برسد
می شود “سکوت