نسیم
کسی حافظ میدونه فالم رومعنی کنه؟
نسیم
باید رفت
ماندن همیشه خوب نیست...
رفتن هم همیشه بد نیست...
گاهی رفتن بهتر است...
گاهی باید رفت...
باید رفت تا بعضی چیزها بماند...
اگر نروی هر آنچه ماندنیست خواهد رفت...
اگر بروی شاید با دل پر بروی و اگر بمانی با دست خالی خواهی ماند....
گاهی باید رفت و بعضی چیزها را که بردنی ست با خود برد،
مثل یاد، مثل خاطره، مثل غرور...
نسیم
ماهی سیاه کوچولو به خودش گفت:
مرگ خیلی آسان میتواند الان به سراغ من بیاید،
اما من تا میتوانم زندگی میکنم.
نباید به پیشواز مرگ بروم.
البته اگر یک وقتی ناچار با مرگ روبرو شدم که می شوم مهم نیست.
مهم این است که زندگی یا مرگ من چه اثری در زندگی دیگران داشته باشد.
نسیم
به عقیده خیام هر کس که در این دنیا بتواند شاد زندگی کند و از زندگیش لذت ببرد، بطور حتم بعد از مرگش نیز در بهشت خواهد بود. زیرا کسی که زندگی شادی داشته باشد به طور طبیعی نه به کسی ظلم می کند و نه تفکرات منفی نسبت به دیگران دارد. پس دنیا و آخرتش برای او بهشت خواهد بود. بنابراین نباید زندگی را به خود سخت گرفت و به خود وعده فردایی بهتر داد
نسیم
اگر به دری برخوردید که سراسر قفل است قبل از آنکه به فکر باز کردن قفل ها بیفتید از خودتان بپرسید: آیا درب دیگری وجود ندارد؟
همیشه درگیر شدن بهترین راه حل نیست
نسیم
بدخواه دیگران نباشیم
یادمان باشد
با شکستن پای دیگران
ما بهتر راه نخواهیم رفت…!!!
نسیم
به درون خود بنگر این را احساس خواهی کرد، تمام رنجهای تو به این سبب وجود دارند که تو از آنها پشتیبانی کردهای. اگر به رنج انرژی ندهی ، نمیتواند وجود داشته باشد
و چه کسی تو را وادار میکند به آن انرژی بدهی؟؟؟
حتی وقتی که اندوهگین هستی، انرژی موردنیاز است. زیرا بدون انرژی نمیتوانی اندوهگین بمانی. برای همین است که در افسردگی، تو هیچ کاری نمیکردی و فقط غمگین بودهای، و با این حال این همه احساس سستی و بی انرژی بودن میکنی.
تمام عواطف منفی به انرژی نیاز دارند، تو را از انرژی تخلیه میکنند.
و تمام عواطف مثبت، مراکز تولید انرژی هستند. انرژی بیشتری تولید میکنند، هرگز تو را از انرژی تخلیه نمیکنند. اگر تو شاد باشی، تمام دنیا با انرژی به سمت تو جاری میشود. پس شاد باش و به کائنات انرژی ببخش.
نسیم
زمان تصمیم میگیرد چه کسی را در زندگیت ملاقات خواهی کرد،
قلبت تصمیم میگیرد چه کسی را در زندگیت میخواهی،
و رفتارت تصمیم میگیرد چه کسی در زندگیت میماند.
نسیم
داستان لگد خر و بیسوادی روباه در مثنوی معنوی حضرت مولانا
روباه به شیر گرسنه گفت: تو خر را بکش، منهم سهمی برمیدارم. شیر گفت چطور؟ روباه گفت: به خر بگو ما نیاز به انتخاب سلطان داریم، قطعا تو انتخاب میشوی و بعد دستور بده تا خر را بکشیم. شیر قبول کرد و خر را صدا زد، شیر شجره نامهاش را خواند و گفت جّد اندر جدِ من سلطان بودهاند.
روباه گفت: من هم جَد اندر جَدَم خدمتکار سلطان بوده ایم. خر گفت من سواد ندارم و شجره نامه ام زیر سم عقبم نوشته شده. شیر گفت من باسواد هستم و رفت نوشته زیر سمش را بخواند.
خر جفتکی زد و گردن شیر شکست و مرد. روباه پا به فرار گذاشت، خر او را صدا زد و گفت: چرا فرار میکنی
روباه گفت: میخواهم بروم سر قبر پدرم تشکر کنم که نگذاشت باسواد شوم، چون با سوادان بیشتر در معرض لگد خرها هستند...!!
نسیم
یه بار بهت میگم دوست دارم
تونستی درک کنی خوشبختت میکنم
اما رفتی گشتی دیدی کسی مثل من عاشقت نیست حق نداری برگردی ...
نسیم
افشین یداللهی چقدر قشنگ نتیجه دیر رسیدنو وصف کرده:
“یک روز می آیی که من دیگر دچارت نیستم،
از صبر ویرانم ولی چشم انتظارت نیستم.”
نسیم
بوکوفسکی میگه :
شما چطور میتونید بگید که عاشق یک نفرید
در صورتی که صد ها هزار نفر توی دنیا وجود دارن که
اگه ملاقاتشون می کردین ، حتی بیشتر عاشقشون میشدین
اما هرگز نکردین !
ما باید اینو بپذیریم که عشق ،
تنها نتیجه ی یه رویارویی تصادفیه ...
نسیم
اغلب ما سـواد رابطـہ نداریم ...!
بلد نیستیم بفهمیم دنیاے آدم ها با هم فـرق دارد
توقع داریم ڪسے ڪـہ با ما هست خــود ما باشد ،
حتے حاضر نیستیم بـہ نیازها ، خواستـہ ها و علایق او توجــہ ڪنیم
غرور خودمان را بسیار دوست داریم
اما توقع داریم او غـرور ، نیاز و توقع نداشتـہ باشد !.
و درڪش سخت است براے ما ڪـہ او دنیایے دارد ڪـہ خـودش ساختـہ ،
و آن را صرفا با ما بـہ اشتراڪ گذاشتـہ ،
نـہ اینڪـہ بخواهد بر اساس خواستـہ ے ما دنیاے تازہ اے بسازد ...!
نمیدونستم ممنون که راهنمایی کردین
نه من حروم بو😑
سلام
سلام