زهرا
🟣 اسرار آرامش
🍁 سَرت را برگردان
و نگاه بهمشکلاتِ پشت سرت کن!
🌿 تمام آنها که از سَر گذراندهای،
هیچکدام تو را "نکشته است"
اما تک تک آنها باعث شده امروز یک آدم قــــوی باشی...
💚 به خدا توکل کن
و از مشکلات و سختی های زندگی نترس... کسی نگه دار و محافظ توست که پرقدرت ترین بادیگارد های جهان هم نیاز به توجه و لطف و حفاظت او دارند
🍁 وقتی احساس میکنی که دیگر نمیتوانی ادامه بدهی کافیست دستت را بالا بیاوری، تا خداوند کمکت کند، او همیشه برای کمک به تو آماده است 🦋
🌿🌺قُل لَّن يُصِيبَنَا إِلَّا مَا كَتَبَ اللَّهُ لَنَا هُوَ مَوْلَانَا وَعَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ
✅ﺑﮕﻮ : ﻫﺮﮔﺰ ﺑﻪ ﻣﺎ ﺟﺰ ﺁﻧﭽﻪ ﺧﺪﺍ ﻟﺎﺯم ﻭ ﻣﻘﺮّﺭ ﻛﺮﺩﻩ ، ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ ﺭﺳﻴﺪ ، ﺍﻭ ﺳﺮﭘﺮﺳﺖ ﻭ ﻳﺎﺭ ﻣﺎﺳﺖ ﻭ ﻣﺆﻣﻨﺎﻥ ﻓﻘﻂ ﺑﺎﻳﺪ ﺑﺮ ﺧﺪﺍ ﺗﻮﻛﻞ ﻛﻨﻨﺪ .
🌿سوره توبه ایه(٥١) 🌿
زهرا
غم و اندوه اگر هم روزی
مثل باران بارید
یا دل شیشهایات
از لب پنجره عشق،
زمین خورد و شکست
با نگاهت به خدا
چتر شادی واکن
و بگو با دل خود که
خدا هست
و خدا هست
و خدا هست...
زهرا
قشنگ ترین حسی که یه نفر میتونه
بهت بده؛ حس ارزشمند بودن و دوست داشتنه خودته؛ یه جا خونده بودم میگفت آدما دو بار عاشق میشن یه بار وقتی که یکی میاد تو زندگیشون و یه بارم زمانی که بهش یاد میده خودشو دوست داشته باشه! قدر اونایی که بهتون یاد میدن خودتونو دوست داشته باشید بدونید چون شاید یکی بیاد و همین حسم ازتون بگیره ...
زهرا
پسر کوچکی وارد مغازه ای شد، جعبه نوشابه را به سمت تلفن هل داد. بر روی جعبه رفت تا دستش به دکمه های تلفن برسد و شروع کرد به گرفتن شماره. مغازه دار متوجه پسر بود و به مکالماتش گوش می داد.
پسرک پرسید: «خانم، می توانم خواهش کنم کوتاه کردن چمن های حیاط خانه تان را به من بسپارید؟»
زن پاسخ داد: «کسی هست که این کار را برایم انجام می دهد.»
پسرک گفت: «خانم، من این کار را با نصف قیمتی که او می دهد انجام خواهم داد.» ...
زن در جوابش گفت که از کار این فرد کاملا راضی است.
پسرک بیشتر اصرار کرد و پیشنهاد داد: «خانم، من پیاده رو و جدول جلوی خانه را هم برایتان جارو می کنم. در این صورت شما در یکشنبه زیباترین چمن را در کل شهر خواهید داشت.» مجددا زن پاسخش منفی بود.
پسرک در حالی که لبخندی بر لب داشت، گوشی را گذاشت. مغازه دار که به صحبت های او گوش داده بود به سمتش رفت و گفت: «پسر...، از رفتارت خوشم آمد؛ به خاطر اینکه روحیه خاص و خوبی داری دوست دارم کاری به تو بدهم.»
پسر جوان جواب داد: «نه ممنون، من فقط داشتم عملکردم را می سنجیدم. من همان کسی هستم که برای این خانم کار می کند.»