born78
هیئتی ماندن من،در گروِ لطف شماست
شب جمعه به خدا مشق دلم، کرب و بلاست
فکر شش گوشه تو، خواب مرا کرده حرام
شب جمعه ز غمت سینه زدن، اصل دعاست
born78
ضامنم حسین است و نمی شوم مأیوس
بدجور بی قرارم کرده این شمارش معکوس
born78
بـردن نـام حـسیـن اذن خــدا مـیــطلبـد
نـــظر مــرحــمت فـــــاطـمه را مــیطلبـد
بـردن نـام حـسیـن دیـــده تـر مـیخواهد
سینه ای سوخته از سوز جگر میخواهد
born78
چه ترکیب قشنگی است
شه و شه زاده و شش ماهه و شش گوشه و شش روز دگر ..
born78
ضـامنـم " حــُـسین " استــــ و نمـیشوم مـٲیــوس
بـیقــرارم کــرده ایـن "شـمارش معــکوس " ..
born78
دارد دوباره حال و هوا فرق می کند
حتی عبور ثانیه ها فرق می کند
این روزها که بغض، دلم را گرفته است
با روزهای قبل چرا فرق می کند؟
این پرچم سیاه، همین بیرق و علم
حاکی ست با همیشه فضا فرق می کند
دارند بچه ها کتیبه به دیوار می زنند
حتی سروده ی شعرا فرق می کند
یک راست می روم سر اصل مصیبت ام
آقای من، عزای شما فرق می کند...
born78
روی قبرم بنویسید با خط درشت....
دوری از شارع بین الحرمین او را کشت....
born78
تعریف من از عشق همان است که گفتم /
در بند کسی باش که در بند حسین است...
born78
یا اباعبدالله
نفسم سرد ....
دلم خون....
ببین حال مـرا....
حـرمم دیـر شد ارباب....
تو دریاب مـرا...
born78
همه دلشوره ی من ماه محرم باشد
مادرت با خبر از حال به هم ریخته ام
به تو و گریهٔ هنگام غروبت سوگند
فکر جدّ تو و گودال به هم ریخته ام
چه کنم دست خودم نیست دلم بی تاب است
وقت آوارگی قافله ی ارباب است...
اللّهم ارزقنا زیارت الحسین علیه السلام فی الدنیا