ره و رهبر دلا محبت اوست
<سود و سرمایه عشق حضرت اوست
قرة العین عارفان که فناست
<نیستی در فروغ طلعت اوست
غیبتت از خودی و شرب مدام
<از دوام حضور ساحت اوست
دولت فقر و کنج آزادی
<بندگی گدای حضرت اوست
همگی دیده شد پی دیدار
<اندر آن مشهدی که رؤیت اوست
سر بسر گوش شو سرود نیوش
<اندر آن محضری که مدحت اوست
همه اندیشه شو فلاطون کیش
<در خم دل که جای فکرت اوست
بر در دل نشین نگهبان باش
<کین سراپرده خاص خلوت اوست
چه عجب سر به عرش سود اسرار
<بندهٔ بندگان حضرت اوست
۳ موافق
1394/08/25 - 06:42