نازنین
نا رفته تا به اوج، سرازیر میشوم
در موسمِ جوانیِ خود پیر میشوم
از سفره های رنگیِ این عشق عاقبت
ناخورده لقمه ای ز خودم سیر میشوم
آیینه ام که سنگ مرا خرد کرده است
تنهایم و در آینه، تکثیر میشوم
دارم شبیه ثانیه ها می روم جلو
امّا به حکمِ فاصله تأخیر میشوم