درویشی تنها در صحرا نشسته بود.
پادشاهی بر او گذشت.
درویش التفاتی به وی نکرد.
سلطان برنجید.
وزیر نزدیک درویش آمد و گفت:
ای جوانمرد، سلطانِ روی زمین بر تو گذر کرد، چرا شرط ادب به جای نیاوردی؟
درویش گفت:
سلطان را بگوی توقع خدمت از کسی دار که توقع نعمت از تو دارد.
گلستان سعدی
1399/09/19 - 19:48