باش
توانا بود هرکه دانا بود ز دانش دل پیر برنا بود

در وفای عشق تو مشهور خوبانم چو شمع
شب نشین کوی سربازان و رندانم چو شمع

عاشق چو شود شیفته ودلبسته عشق
چه توان گفت که او شده مبتلای عشق

قدم برون نه اگر میل جست و جو داری
ز کنج صومعه حافظ مجوی گوهر عشق

قافیه های شعرم به ته کشیده است
بگو که با منی ای یار و همراه عشق

قیدی نکرده ای که میسر شود گریز
سعدی به دام عشق تو در پای بند ماند

در کمال بی کسی زندگی کرده ام
بس است دیگر اینهمه ملامت من

ناپسندیدست پیش اهل رای
هر که بعد از عشق رایی می زند

دوست چون کوه پر از اسرار است
در دلم عشق به او بیدار است

تیرباران عشق خوبان را
دل شوریدگان سپر باشد

دین و ایمان مرا بر باد دادی ای هوس
چشم بسته میکشم من هی نفس

سخنی ز عشق گویند و در او اثر نباشد
چه وجود نقش دیوار و چه آدمی که با او

وارسته و اهسته در پی یارم
گو رب که پریشانی چه حاصل

لعل سیراب بخون تشنه لب یار منست: وز پی دیدن او دادن جان کار منست

تو را میبویم و میشوم لبریز عشق
اه جانم که رود در کوی عشق

فرقست میان عشق کز جان خیزد
یا آنچه به ریسمانش برخود بندی

یادم اید روز باران
گردش یک روز شیرین

چرا اینطور

کلا همش شرو ورای خودم بود
بجز اولیو همین اخری که مغزم دیگه نکشید اینو گفتم

نباید که بر خیره از عشق زال
همال سرافگنده گردد همال

متاسفانه اینجا کسی اهل شعر نیست

لال گشتم ز سخن در جوابت سید
که زبان مادریم رفت در اغوش فراموشی

یادم تورا فراموش

هوم

این همه زحمت کشیدم بعد میگی هوم؟
طلاقت میدم همین فردا 😂😂😂😂😂

یا از جز عشق دامنش گردد چاک
حاشا که شود سینه‌ی عاشق غمناک

درجواب :Zahra_H

این همه زحمت کشیدم بعد میگی هوم؟
طلاقت میدم همین فردا 😂😂😂😂😂

کاش بودیو میدیدی که چطور
اه برداشت تنم در بر خور
خور یه شهریه ها

مهریه ات یه بطری آبه بی زحمت برو شیر ابو باز کن بطری رو پر کن بشه مهریه🤪🤪🤪🤪

مگه قاطی شد .

سید قاطی کرد

درجواب :Zahra_H

مهریه ات یه بطری آبه بی زحمت برو شیر ابو باز کن بطری رو پر کن بشه مهریه🤪🤪🤪🤪

سرمایه؟
من بلد نیستم تاحالا هرچی مشاعره کردم شرو ورای خودم بود

مخم کار نمیکنه بلد نیستم
به سید بگو برات بگه