عشق=تنهایی
گر چه عشق، مرهم تنهایی است و خستگی و درماندگی ناشی از دویدن در برهوت تنهایی را التیامی میبخشد، اما خودِ عشق، ضرورت تنهایی را نیز فراچشم میآورد. گویا آدمهایی که در خویشتن به قدر کافی خلوت نکردهاند و طعم گس تنهایی را به خوبی نچشیدهاند، غنای کافی برای یک تجربهی عاشقانهی سرشار ندارند. اما این ارتباط دوسویه است. عشق نیز ما را قادر به کشف تنهاییمان میکند، کشف ابعادی از مساحت تنهاییمان که پیشتر، پیدا نبوده است.
«بر عکس همهی آدمها که فکر میکنن آدم عاشق میشه تا تنهاییاش رو پُر کنه، من فکر میکنم آدما عاشق میشن تا تنهاییشونُ بزرگتر کنن!»(همه میگویند دوستت دارم}
مولانا می فرماید ......
چون خیال تو درآید به دلم رقص کنان/ چه خیالات دگر مست درآید به میان/ سخنم مست و دلم مست و خیالات تو مست/ همه در همدگر افتاده و در هم نگران/ "
۱ موافق
1399/08/07 - 20:50