جهت عضویت در
شبکه اجتماعی ساینا
و دنبال کردنِ
wolf
تمایل دارید ؟!
شبکه اجتماعی ساینا یک شبکه اجتماعی ِ قدرتمند ِ مبتنی بر وب است که کاربران آن میتوانند یک ارسال با طول بیشتر از 200 کاراکتر بهمراه تصویر، ویدئو، لینک و فایل داشته و با دنبال کردن کاربران، افکار و نظرات خود را با سایرین به اشتراک بگذارند. گروهها، کارمندان، همکاران و انجمنها با ایجاد یک شبکه اختصاصی قادر به ارتباط با یکدیگر بوده و به کمک تکنولوژی آراِساِس میتوانند تازه ترینها را پیگیری نمایند. شبکه اجتماعی ساینا توسط هر وسیلهی متصل به اینترنت از جمله تلفن همراه دنبالپذیر است!
هیشکی نمیاد ...؟
استاد ادبیات نداریم تو سایت
همه استاد غواصی ان
کی میاد شنا ...؟
اونا
ن باو اینا با ما شنا هم نمیکنن ...
یعنی تنهایی میرن؟ خطرناکه
فک نکنم ... تنهایی نمیرن ... ولی با ما هم دوس ندارن ...
پس خانوادگی میرن فک کنم
نع با رفقا ...
رفیق باب یا ناباب؟
قاطی پاتی ...
پس همشون گِداین
ولی احتمالن ۹۹.۹ درصد ناباب باشن :/
نیازه برم ارشادشون کنم ؟
ن بزار تو حال خودشون باشن دا ...
وژدانم راضی نمیشه ، باس برم نگاهی بندازم و بیام :/
پس برو ...
باعش
داعش ...
من حاضرم
ظاهرا من بعد جلسه حاضر شدم
فکر یک خنده ی بی دلهره در سر دارد
این غزل های پر از گریه اگر بگذارد ...
خسته ام خسته از این حادثه هایی که هنوز
دارد از هر طرفی بر سرمان می بارد ...
الان دال بدم؟
در ره او چــــو قلـم گـــر به سرم باید رفت
بـا دل زخـــم کـــش و دیـــده گــــریان بــروم
نـــذر کـــردم گــــر از این غـــم به درآیــم روزی
تا در میکـــده شـــادان و غــــزل خــــوان بـــــروم
میازار موری ک دانه کش است ...
ترسم که اشک در غم ما پرده در شود
وین راز سر به مهر به عالم سمر شود
گویند سنگ لعل شود در مقام صبر
آری شود ولیک به خون جگر شود
در درونم جنگجویی از نفس افتاده باز
با وجود این به دنبال نبردی دیگر است ...
وقت خوشحالی ندارم ! زندگی ِمن فقط
داغ روی داغ و دردی روی دردی دیگر است ...
تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد
وجود نازکت آزرده گزند مباد
سلامت همه آفاق در سلامت توست
به هیچ عارضه شخص تو دردمند مباد
در سرم نیست دگر غیر تو رویای کسی
من که هرگز نشدم این همه شیدای کسی ...
آن چنان در همه جای دل من جا شده ای
که به غیر از تو نباشد در دل من ، جای کسی ...
یا رب سببی ساز که یارم به سلامت
بازآید و برهاندم از بند ملامت
خاک ره آن یار سفرکرده بیارید
تا چشم جهان بین کنمش جای اقامت
فریاد که از شش جهتم راه ببستند
آن خال و خط و زلف و رخ و عارض و قامت
امروز که در دست توام مرحمتی کن
فردا که شوم خاک چه سود اشک ندامت
تا تو بودی در شبم ، من ماه تابان داشتم
رو به روی چشم خود ، چشمی غزل خوان داشتم ...
حال اگر چه هیچ نذری ، عهده دارِ وصل نیست
یک زمان پیشامدی بودم که امکان داشتم ...
مردم چشمم به خون آغشته شد
در کجا این ستم بر انسان کنند
خوش برآ با غصه اي دل کاهل راز
عیش خوش در بوته هجران کنند
اونی که فرستادی شعر بود؟
درد عشقی کشیده ام که فقط ، هر که باشد دچار می فهمد
مرد معنای غصه را وقتی ، باخت پای قمار می فهمد ...
بودی و رفتی و دلیلش را ، از نگاهت نشد که کشف کنم
شرح تنهایی مرا امروز ، مادری داغ دار می فهمد ...
باشه من باختم