باز شب بود و من و قصه ی تنهایی من
چشم گریان منو این دل شیدایی من
دور بودم ز تو و حسرت دیدار به دل
تو نبودی و شدم پیش دل خویش خجل
خجلم چون که دلم خانه ی ارواح شده
غصه با این دل من مونس و همراه شده
کی رسد فصل وصال تو دلم بی تاب است
دل دریایی من بی تو دگر مرداب است
کوچه بی تو شده تاریک گذر خاموش است
کوله باری ز غم وغصه کنون بر دوش است
تو بیا تا که رود گل به گلستان سنبل
تا به گوشم برسد صوت و نوای بلبل