ای کاش در این لحظه
از تو خبری آید
بلبل بزند نغمه
شانه به سری آید
پرواز کند خورشید
تاریکی دگر خوابید
از چشم و چراغ تو
نور دگری تابید
حتی که اگر خوابم
از یاد تو بی تابم
هر ذره نگاهت را
در خاطره می یابم
در خاطره و فکرم
هر آن تو شدی ذکرم
با جام نگاه تو
تو شربت و من سکرم
یک عمر گذشت از سر
با چشم و نگاه تر
پایان نرسید این غم
از دوری تو آخر
با زلف پریشانت
با گردی چشمانت
ما را به خدا بسپار
ای یار به قربانت
2 امتیاز + /
0 امتیاز - 1398/05/23 - 01:38