ياد او کردم ز جان سد آه درد آلود خاست**خوي گرمش در دلم بگذشت و از دل دود خاست
چون نفس امشب فرو بردم جدا از صبح وصل**کز سر بالين من آن سست پيمان زود خاست
دوش در مجلس به بوي زلف او آهي زدم**آتشي افتاد در مجمر که دود از عود خاست
از سرود درد من در بزم او افتاد شور**ني ز درد من بناليد و فغان از رود خاست