تابع عشق تورا دامنه اش پیدا نیست
یك به یك هست ولی بهر دلم پوشا نیست
می هراسم كه چو معكوس نمایم آنرا
آشكاراشود آن رابطه كه پیدا نیست
راستی گر به تو بسیار شوم من نزدیك
عشق پاكت به كجا میل نماید جا نیست
گر تو خواهی كه در آغوش تو من جا گیرم
تابع ، فرد خودت زوج نما پروانیست
منحنی دلت از راس شكسته است چه باك
كه مماس دل من هست ولی آنجا نیست
رفع ابهام نمودم ز خم لبهایت
پس سخن ساده بگو وقت غم و حاشا نیست
هر چه من روی نمودار رخت گردیدم
باز یك نقطه بحرانی آن پیدا نیست
من بیچاره اسیر خم گیسوی توام
این چنین تابع بی چون و چرا هر جا نیست
چون سعادت سر و كارش به توابع افتاد
بیكران تر ز نگاهش به همه دنیا نیست.
۳ موافق
1397/10/25 - 23:24 در
HaMkHoNeH