اگرچه از تو هزاران سخن بجا مانده
سکوت بوده هر آنچه زمن بجا مانده
عبور کرده ای و از تنت در این کوچه
هنوز عطر گل یاسمن بجا مانده
چگونه اشک نریزم که بین اینهمه گرگ
فقط ز یوسف من پیرهن بجا مانده
تنم به سردیِ خاکستر و دلم انگار
گدازه ای است که از سوختن بجا مانده
هرآنکه داد شکستم شکستمش ، جز تو
تو آن بتی که خود از بت شکن بجا مانده
اگرچه رفته ای اما تو آن سرافرازی
کزاین مبارزه ی تن به تن بجا مانده
علی ارجمند
4 امتیاز + /
0 امتیاز - 1397/08/18 - 00:55 در
HaMkHoNeH