در ميان گريه هايم
همچو يک شمع مذابم
در ميان آرزوها
چون کويری در سرابم
چشمه ايی خشکيده از امواج آبم
من سرودی در گلو بگرفته از غم
من چو فانوسی به طاق بيکسی مأوا گرفتم
شمع بی نورم که در فانوس جانم جا گرفتم
قوی تنهايم که در تنهايی خود
رفته ام از ياد ياران دير سالیست
مرغ غم در جان من خوش کرده منزل
وای بر من و وای بر دل من
۳ موافق
1397/07/19 - 20:18 در
حـس نـویـس . . .