(ادامه : )
یکهو می بینیم یه ماشین از کنارمون رد میشه که توش چند تا بچه حزب اللهی بودن. مارو مجبورمیکنن که کنار جاده بایستیم. یه کم
ترسیده بودیم که اینا الان می خوان دعوا راه بندازن و خودمون رو آماده کردیم برای جواب دندان شکن.
پایین اومدن یکی از اون جوون حزب اللهی ها از ماشین همانا و رفتارش همانا و آوار شدن تمام دنیا روی سر من و دوستام و تغیر مسیر
زندگیمون و محجبه شدن و توبه ی سفت و سخت ما از اون روز همانا...
جوون با متانت و آرامش اومد کنار ماشین سلام کرد و با بغض بهمون گفت:
لااقل به خاطر مادرم زهرا (س) امروز رو رعایت کنید ...
4 امتیاز + /
0 امتیاز - 1395/04/31 - 10:37 در
واجب فراموش شده
وای چه زیبا