سکوت شب بیانگر تمام ناگفته هایی است که شنیدنش کار هر کس نیست عجیب با آن انس گرفته ام و عجیبتر تمامش را میشنوم و با عمق وجود درک میکنم

مشخصات

موارد دیگر
سکوت شب
2058 پست

دنبال‌کنندگان

(32 کاربر)

بازدیدکننده

برچسب ‌های کاربردی

۲۰۲۰۰۷۰۱_۲۳۰۵۲۷.jpg IMG_20191011_205013_982.jpg AKS-10-2.jpg عکس-نوشته-شعر-عاشقانه-شاعران-معاصر.jpg
سکوت شب
سکوت شب
امروز هم گذشت

با مرور خاطرات دیروز

با غم نبودنت..و سکوتی سنگین

و من شتابان در پی زمان بی هدف

فقط میروم ..فقط میدوم

تا صبحی دیگر

طلوعی دیگر ...................

سکوت شب
سکوت شب
راه میروم و شهر زیر پاهایم تمام میشود !
تو … هیچ کجا نیستی…

سکوت شب
سکوت شب
باور کن من میروم
اما دلم برای جهنم گفتن هایت تنگ میشود...

سکوت شب
سکوت شب
برای نبودن که . . .
همیشه لازم نیستــــــــــ راه دوری رفته باشی
میتوانی همین جا
پشت تمـــــــــام ِ بغضهایت ،
گم شده باشی
این روزها خوبم ، کار میکنم ، شعر میخوانم قصه می نویسم
و گـــــــــــاهی دلم که برایتــــــــــــ . . . تنگ میشود
تمام خیابانها را ،
با یادتـــــــــــ . . . پیاده میروم .

سکوت شب
سکوت شب
آدمی که میخواهد برود ،

میرود ...

داد نمیزند که من دارم میروم ...

آدمی که رفتنش را داد میزند ؛

نمیخواهد برود ...

داد میزند که نگذارند برود ...

سکوت شب
سکوت شب
مرا قضاوت نکن رفیق!
او ساکش را بست و رفت
من ماندم و گذشته ای تلخ از یادش
گذشته ای که مرا به دار کشیده اما خیال
ندارد خلاصم کند ،
هر روز بیشتر تحلیل میروم
کار از چسب و باند و پانسمان گذشته؛
زخم به روحم رسیده
برایم دعا کن.

سکوت شب
سکوت شب
شبها تمام جهان را بیرون اتاق می‌گذارم
وبی احتیاط تر از تمام گرامافون ها، برای رقص سایه های دیوارنشین میخوانم
من باشم وچهار دیوار و یک دولول به ارث مانده از غربت پدربزرگ
تا خود صبح، جای تمام کابوس ها خودم را نشانه میروم
یک نفر نیست به ساعتهای کوک شده بگوید
شب چه ارتباطی با خواب دارد...؟!!

سکوت شب
سکوت شب
با زبان بی زبانی بارها گفتی برو

من که دارم میروم اصرار می خواهد مگر!

سکوت شب
سکوت شب
کنار جاده نشسته ام


راننده ، چرخی را عوض می کند .


از آن جا که می آیم ، دل خوشی ندارم ؛

به آن جا که میروم نیز میل چندانی ندارم

پس

چرا بی صبرانه

به عوض کردن چرخ نگاه می کنم

سکوت شب
سکوت شب
روزی رهامیشوم زین بند این روزگار...
زین خنده های ضجه وار لبخندروزگار...
چندی دیگرکه میروم...به طعنه خواهم خندید...
به این بازی دروغین هنرمند روزگار...
چندیست اسیریم دراین قاب و این نقاب...
غافل که به بندمیشود...دلبندروزگار..
ازگریه ی نخستین هر طفل نو ورود...
پیداست که تلخ مزه است.. این قندروزگار!

سکوت شب
سکوت شب
ساعت‌ها اشتباه میروم ،
از رسیدن میترسم ...!

میترسم ...
کسی منتظرم نباشد ...!

سکوت شب
سکوت شب
فراموش کردنت که چیزی نیست...
یک خیابان میخواهد و هزار سال عمر

سکوت شب
سکوت شب
دلواپس غربت من نباش

اینجا بعد از تو

پنجره

و باران

نزدیکترین‌ها هستند به من

و خیابان

خیابان ...

هنوز هم راهی است برای رسیدن

بیا...

سکوت شب
سکوت شب
روزی که
برای اوّلین بار
تو را خواهم بوسید
یادت باشد
کارِ ناتمامی نداشته باشی

یادت باشد
حرف‌های آخرت را
به خودت
و همه
گفته باشی

فکرِ برگشتن
به روزهای قبل از بوسیدنم را
از سَرَت بیرون کن

تو
در جاده‌ای بی‌بازگشت
قدم می‌گذاری
که شباهتی به خیابان‌های شهر ندارد

با تردید
بی‌تردید
کم می آوری

سکوت شب
سکوت شب
گـــاهـــــــی فقط ســـکوت می خواهــی
حوصله ات از خودت ســـر می رود
و هـــــــر صدایی
مـلـــودی سیــــاه استـــ.
گـــــاهی می روی
آنــقـد دور
کـــه به خودتـــ هم نمی رسی.
گــــاهی تـنها تسکین دردهایتـــ نبودن استـــ.
نباشی، هیچ کجای جهان
در خانه نباشی
در خیابان نباشی
حتــــی جلوی آینه هم نباشی
ویا باشی و نباشی
گــاهــــی
حسرتـــــــی
اشکــــــی
آهـــــــی
و هیچ کس نمی فهمد
تمام نفهمی هایت را...

صفحات: 14 15 16 17 18

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو