این همه از دل گرفتگی هامون از چادر گفتیم از مشکلات و محدودیت ها ، نیش و کنایه ها زخم زبون ها...
چرا از حال خوبش نگیم؟
خیلی حس قشنگیه که وقتی از کنار یه زوج جوون ردمیشی ، آقا تورو به خامنش نشون میده ومیگه حجاب این خانم خیلی خوبه...
خیلی حس نابیه وقتی دوتا آقای مسن تورو به هم نشون میدن و میگن هنوزم همچین دخترایی وجوددارن
خیلی حس خاصیه خیلی از آقا پسرهای امروزی به ارزش حجابت پی می برن ومیگن: آفرین بهش...
و برات خیلی ارزش قائلن ووقتی میخوای ردبشی کل محطیو برات باز میکنن
مواظب حرف زدنشون هستن...
اینکه خیلی از پسرا ازت خوششون بیاداما جرئت نمی کنن این حسو مطرح کنن یادرخواست نامربوطی کنن فقط باحسرت نگات می کنن...
یه جورایی باحجابت فیلترشون می کنی
و فقط مردمیدون می طلبی
اینکه چشم هایی که درمقابل سیاهی چادرت فقط به زمین خیره میشن
نگاه هایی که شاید خسته ازرنگ ولعاب مصنوعی خانم های شهر ، آرامش ومتانت رو ازصورت بی آلایش توهدیه می گیرن...
حس بی نظیریه وقتی مادرشهیدی تورو می بینه لبخندمی زنه و میگه خدایا شکر خون پسرم پایمال نشده!
چشم هایی که می بندی ازشون ودست نیافتنی وناب می مونی برای مردزندگیت...