یاد امام و شهدا....// خدایا! چاره ای... درمانی... راهی... خودم هم خوب میدانم که یک بیابان و چند خاکریز و یک غروب نمیتواند اینچنین هستی ام را به بازی بگیرد.

کاربران گروه

نمایش همه

مدیران گروه

برچسب‌های کاربری

امام و شهدا...

گروه عمومی · 50 کاربر · 199 پست
maede maz
maede maz
من در نطنز، با شب بیداری، با کار مضاعف، با دوری از زن و بچه، با غنی سازی، باپیشرفت در انرژی هسته ای، با یو سی اف، با فلان فرمول شیمیایی و با نماز شب کنار لوله های آزمایشگاهی مشغول مبارزه دیگری با فتنه هستم!

این جمله از آنِ شهید مصطفی احمدی روشن است...

همان سال رویایی...

maede maz
maede maz
سید و مولای ما...
روحی فداک{-41-}{-41-}

maede maz
maede maz
حواست هست هنوز شهید می آورند....
نکند غافل شوی.....
خودم را میگویم.....
زشت است بگوند چه کردی بعدما......
بگویم گناه...!
میدانم برای همه این ها دلیل می آوری....
و گوشَت ازاین روضه هاپراست....
خودم را می گویم...
اما باز هم گوش کن و ببین هنوز شهید می آورند...

maede maz
maede maz
دلم از این تابوت ها میخواهد
خدایا!!
شرمنده گنده تر از دهانم حرف میزنم
اما...
من...دلم شهادت میخواهد...
مردن را که همه بلدندمن دلم از این تابوت ها میخواهد
از همین ها که بوی عشق میدهد
من دلم گنده تر از اعمالم از تو میخواهد...
کاش طوری زندگی کنم که لایق باشم
اما بااین اعمال...
بعید میدانم...
اما میدانم...
توبزرگی...
یقین دارم...

maede maz
maede maz
بچــه ها بـاز بر این نقــطه گــذارید انـگشت...

عشـــق پــــَر... عاطفه پـــَــر...

هر که بسیجی تر... حسینی تر....پـــَــر...!

maede maz
maede maz
نه که هفت دور ، دوصد بار طوافت می کنم

با زبان قاصرم ارباب صدایت می کنم

در میان خلوت دل در دعای روز وشب

آرزوی دیدن کرب و بلایت می کنم

maede maz
maede maz
از من مخواه بیش از این زندگی کنم!!

وقتی برات کرببلایی نمیرسد...



+به سرم غیر هوای تو تمنایی نیست بطلب تاکه فقط سیـــرنگاهــت بکنـم ...!

maede maz
maede maz
بشکند دستانی که مادرت را بی پسر کرد
به خطا می روند آنها که فضا را برای بودن تو تنگ کردند
مرد ماندن نبودی چهره ات فریاد می زند
رفتی تا در کنار مولایت آماده شوی و برگردی
ما به بازگشت تو و انتقام گرفتن از قاتلانت ایمان داریم

قوه ی قضاییه بترسید از آه مظلومان
همه مسئولند اگر این گل از ساقه شکست...

یادمان باشد ما هم دیر شهید علی خلیلی را شناختیم ...
تا شهید نشده بود ما هم از او یاد نکردیم...
مثل همیشه شهدا شرمند ه ایم ...

maede maz
maede maz
علی جانــ این روزها دلــم زود به زود میگیرد...

تو چقدر مظلوم و غریبـــ بودی...

و هنوزم نامتـــ ✘شهید مظلوم علی خلیلی است!!!

علی جان نگران نباش

ما فرزندان ✘حضرتــ زهرا (س)

بی دو عالم قول میدهیم راهت را ادامه بدهیم.

ما فداییان ✘سید علی قول میدیم که راهت را ادامه بدهیم.

قول میدهیم...


❤{قول میدهیم واجب فراموش شده را همانند



نماز اول وقتــ در اولین امتحان الهی به خوبی انجام بدهیم!

maede maz
maede maz
چه زیبا راه یافتند...

چه عارفانه آن را پیمودند...

و چه عاشقانه رسیدند...

و ما همچنان در شلوغی روزها و شب هایمان گم شده ایم و به دنبال روزنه ای هستیم تا از آن منبع ، نور را بیابیم...

شاید دمی به آرامش برسیم...

یاری مان کنید شهدا ....

maede maz
maede maz
سلام بر آنهایی که رفتند تا بمانند و نماندند تا بمیرند !

و آنانی که تا ابد به آنانکه پلاکشان را از گردن خویش درآوردند تا مانند مادرشان گمنام و بی مزار بمانند...

ای شهدا برای ما حمدی بخوانید که شما زنده اید و ما مرده …

maede maz
maede maz
پسر همسایه را دید که با دختر جوانی در حال صحبت کردن است.

آن ها تا ابراهیم را دیدند رفتند.

فردا ماجرا دوباره تکرار شد. دختر تا ابراهیم را دید،در رفت.

ابراهیم رفت سراغ پسر و به او گفت:

«تو اگر این دختر را میخواهی من با پدرت صحبت میکنم.»

پسر حرف ابراهیم را قطع کرد و گفت:

«غلط کردم!تورو خدا چیزی به بابام نگو...»

ابراهیم گفت: «منظورم را نفهمیدی!پدرت خونه بزرگی داره،

تو هم که تو مغازه پدرت مشغول به کار هستی امشب

من با پدرت صحبت میکنم که ان شاالله بتونی با این دختر ازدواج کنی.»

شب، بعد نماز ابراهیم با پدر آن پسر صحبت کرد


یک ماه بعد آخر کوچه چراغانی شده و عروسی پسر همسایه بود...

روایتــ زیبا از شهید بزرگوار ابراهیــم هــادی به زبان رضــا هادی....

پی نوشتــ:شهــدا اینگونه بودند که خریدار داشتند...

maede maz
maede maz
" شلمچه " سین ندارد اما !
سرداران بی نام و نشانی را به خاطر دارد که همچون مادرشان حضرت زهرا(سلام الله علیها) فدایی ولایت شدند و گمنام ماندند.. آری !

maede maz
maede maz
" اروند " سین ندارد اما !
ساحل ِخونینش ، غواصانی را به خاطر دارد که در شبهای عملیات ، از سیم خادار ِ نفس ، گذشتند و دل ،
به دریای بیکران ِ عشق و عرفان زدند..

maede maz
maede maz
حاج احمد متوسلیان میگفت:
من خیال میکردم خودم ادم جسوری هستم، اما حاج همت پاک روی دست ما زده.
روز تظاهرات در عربستان، او یک سری از این تصاویر کوچک برچسب دار حضرت امام را توی جیب داشداشه خودش گذاشته بود.
هرلحظه یکبار، کاغذ پشت یکی از انها رو جدا میکرد و در حالیکه برچسب را کف دستش مخفی کرده بود، به طرف ماموران پلیس صعودی میرفت. دست در گردن انها می انداخت و به بهانه معانقه، ان عکس را پشت کلاه کاسکت انها چسباند و مردم از این عمل او بسیار میخندیدند.

صفحات: 7 8 9 10 11

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو