یک سری آدم هاهم هستند که حکایتشان برایِ آدم ، درست شبیهِ حکایتِ "کرفس" است..
از طعمشان هم بگذریم، انصافاً هضمِ رفتارهایشان آدم را از پا در می آورد..
برایت یک در هزار هم انرژی و فایده ندارند اما تو باید برای یک گفتگوی ساده شان هرچه انرژی و غرور تا آن لحظه جمع کرده ای ، مصرف کنی... آخرش هم تو می مانی وحجمِ خالیِ یک حسرت توی دلت ...
تا می توانید از این کرفس هایِ به ظاهر مفید دور شوید.. از بیرون مشخص نیست ، اما درونشان جز هوا و حفره هایِ خالی ، چیزی ندارند..
مفید که نیستند هیچ؛ انرژی و انگیزه ی تو را هم تمام می کنند و می روند پیِ کارشان..
از ما گفتن بود... آدم اگر قرار است عاشق هم شود ، باید عاشقِ باطنِ آدم ها شود.. در عصری که چهره ها را می تراشند و زیبایی ها را تزریق می کنند، به ظواهر، هیچ اعتمادی نیست...
عاشقِ کسی شوید که اگر مفید هم نبود، لا اقل بعد از رفتنش، انگیزه تان برایِ عاشق شدن، سر جایش بماند...
عاشقِ باطنِ آدم ها شوید!
باطن را نمی شود جراحی کرد...
[
لینک]
اگر بتوانم فقط 3 نفر را خوشحال کنم،بر رفتار 3 هزار نفر تاثیر گذاشته ام . خوشحال کردن مردم یک شهر کار ساده ای نیست اما اگر بتوانم چند نفر را خوشحال کنم کار بزرگی انجام داده ام. روح زندگي ما همين عشق است.هر وجودي روحي دارد و روح زيست اصلي ما عشقي است كه مي آفرينيم و نثار هستي مي كنيم.
حال آنكه برخي از ما با يك ادبيات ناپسند در پي فرصتيم كه همديگر را تحقیر كنيم؛
واااي چقدرر چاق شدي!
موهاي سفيدتم كه كم كم در اومد
اينهمه كار ميكني براي اينقدرر در آمد؟!
تو واقعاً فكر ميكني در اين امتحان قبول ميشي؟!
و....
اين جملات و امثال آنها كاملاً مخرب نيروي عشق هستند و عشق را از رابطه ها گريزان مي كنند.اگر بتوانيم زيبايي را در نگاه خودمان جاي دهيم اصولاً عشق است كه از وجود ما ساطع ميشود.
بياييم جريان عشق را در زندگي خود جاري كنيم.
[
لینک]
یه "فلج قطع نخاعى" از خواب كه بيدار میشه منتظره يک نفر بيدار بشه، با خجالت ببرتش دستشويى و حمام و كاراى ديگه شو انجام بده...
ميدونى آرزوش چيه؟ فقط يكبار ديگه خودش بتونه راه بره و كاراشو انجام بده...
يه "نابينا" از خواب كه بيدار ميشه، روشنايى رو نميبينه، خورشيد و نميبينه،صبح رو نميبينه.
ميدونى آرزوش چيه؟ فقط يكبار فقط يك روز بتونه نزديكان و عزيزاش و آسمون و زندگى رو با چشماش ببينه...
يه بيمار "سرطانى" دلش ميخواد خوب بشه و بدون شيمى درمانى و مسكن هاى قوى زندگى كنه و درد نكشه...
يه "كر و لال" آرزوشه بشنوه و بتونه با زبونش حرف بزنه...
يه "بيمار تنفسى" دلش ميخواد امروز رو بتونه بدون كپسول اكسيژن نفس بكشه...
يه معتاد در عذاب آرزوى بيست و چهار ساعت پاكى رو داره...
الآن مشكلت چيه دوست من؟
دستتو ببر بالا و از ته قلبت شكرگزارى كن
که از قدیم گفتن
شکر نعمت نعمتت افزون کند
کفر نعمت از کفت بیرون کند
هر سال زمستان،
اميدوارم كه اتفاقِ خوبي
قرار است بيفتد!
مثلا،
كودكي از كالسكه اش بخندد به سمتم،
برفِ آرامي ببارد بر سر شهر،
يا كه شايد،
دوستي قديمي را ببينم،
در خيابان هاي شهر
جانا،
من هر سال زمستان اميدوارم...
امسال،
تو بيا و اتفاقِ خوبِ من باش!