وجیهه سادات
اگر ذره بین نگاه قوی باشد
در تمام صفحه های ورق خورده ی زندگی اثر انگشت او دیده می شود
چه بچه گانه است که فکر می کنیم
همه اش را به تنهایی ، رنگ کرده ایم . . .
وجیهه سادات
چند روزی میشود که نمازش را تندتر میخواند.
این روزها موبایلی که تازه خریده را پایین مهرش میگذارد. سرعت نمازش را باسرعت دانلودهایش میزان میکند ،
نکند که نماز تمام شود و دانلود ها روی زمین بماند.
بزار راحت تر بگویم توی رکوع هم زیر چشمی هوای پیام های وایبر و ... رادارد ،
آهای امام جماعت کمی طول بده رکوع را...پیام را کامل نخواندم.
در دلش غوغایی بود . پس کی این نماز تمام میشود؟
..ღ
نماز تمام شد مثل فشنگ گوشی را برمیدارد ، از بس هول کرده رمز الگو را اشتباه میزند ...
دستی دراز است ، انگار حواسش نیست بغل دستی اش التماس دعا دارد ،
فکر کنم حواسش به کسانیست که دست دراز کرده منتظر اویند تا نمازش تمام شود و او را در فضای مجازی "اد"کنند .
..ღ
حالا 4G آمده خدای نسل جدید او پر رنگ تر از خدای حقیقی اش شده ...
ساعت ۳ بامداد است و او هنوز پای راز و نیاز با خداوندش ،
چشمش سرخ و اشک آلود ، هنوز ۳۴درصد مانده...
..ღ
این نماز شب اوست که هرشب میخواند.
ای انسان به کجا می روی؟؟!!
وجیهه سادات
وقتی تو بیایی سنگ فرش سرد خیابان چراگاه آهوان می شود!
گرگ ها در برابر گوسفندان زانو می زنند و شقاوت نیاکان را به کرنشی غریب پوزش می طلبند!
وقتی تو بیایی زمین آتش فشان خشممش را فرو می خورد، در کویر می بارد! چندانکه جویباران عیادت شوره زاران را فریضه بدانند.
بیا!
و دست های پینه بسته کارگران را به بوسه ای بنواز و حجم ترانه های دختران قالی باف را از شادی پر کن. بیا و فانوس های بادی را در ساحل بیاویز و ماهی گیران خسته را به صدای موج بخوان!
بیا و برای « مرتضی » دو چرخه بخر و کفش های کهنه ی « مریم » را نو کن. لباس های زمستانی « عباس » هنوز آستین ندارد!
و هنوز سقف خانه « رحمان » چکه می کند و « شهربانو » -زنش- تشت زیر آن میگذارد!
اگر تو بیایی دیگر « محرم ها » « رمضان » قمه اش را بر فرقش نخواهد کوفت و « صفر » با دست خود، گِل بر سرش نخواهد گذاشت و شهر در عزای عدالت، سیاه نخواهد پوشید!
راستی در کجایی؟ در «هور قلیا » ؟ در « مثلث برمودا » ؟ یا در قلب « غلامرضا » وقتی غریبی جدت حسین را به سینه می کوبد؟!!
جواد محقق
وجیهه سادات
ای روز آفتابی!
ای مثل چشم های خدا آبی!
ای روز آمدن!
ای مثل روز، آمدنت روشن!
این روزها که میگذرد، هر روز
در انتظار آمدنت هستم!
اما
با من بگو که آیا، من نیز
در روزگار آمدنت هستم؟
قیصر امین پور
وجیهه سادات
خداکند که کسی حالتش چو ما نشود!
ز دام خال سیاهش کسی رها نشود..
خداکند که نیفتد کسی ز چشم نگار..
به نزد یار چو ما پست و بی بها نشود..
جواب ناله مارا نمیدهد دلبر
خداکند که کسی تحبس الدعا نشود..
شنیده ام کز این حرف، یار خسته شده!
خداکند که به اخراج ما رضا نشود..
مریض عشقم و من را طبیب لازم نیست..
خداکند که مریضی من دوا نشود!
شعر از مقام معظم رهبری (مدظله العالی)
دورتر.