دست از سرم بردار من بابا ندارم
زخمی شدم بهر دویدن پا ندارم
.
باشد بزن، چشم عمو را دور دیدی
من هیچ کس را بین این صحرا ندارم
.
گفتم به عمه از خدا مرگم بخواهد
خسته شدم میلی به این دنیا ندارم
.
گیرم که پس دادند هر دو گوشوارم
گوشی برای گوشواره ها ندارم
.
شیرین زبان بودم صدایم را بریدند
آهنگ سابق را به هر آوا ندارم
.
در پیش پایم نان و خرما پرت کردند
کاری دگر با شام و شامی ها ندارم
.
با ضربه پا دنده هایم را شکستند
کی گفته من ارثیه از زهرا ندارم
.
نشناختم بابا تو را تغییر کردی
امشب دگر راهی به جز افشا ندارم
عزیز سن عزیز